روزی شاگردی به استاد خویش گفت: «استاد می‌خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان‌ها را به من بیاموزی؟» استاد گفت: «واقعا می‌خواهی آن را فرا گیری؟» شاگرد گفت: «بله، با کمال میل.» استاد گفت: «پس آماده شو با هم به جایی برویم.» شاگرد قبول کرد. استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند، برد. استاد گفت: «خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.» مکالمات بین کودکان به این صورت بود: «الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی. نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی. اصلا چرا من هیچ وقت نباید فرار کنم؟ و حرف‌هایی از این قبیل.» استاد ادامه داد: «همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند. آدم بزرگ نیز این گونه است. او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود روبرو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی‌دهد. تو از من خواستی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه می کنم؛ تلاش برای فرار از زندگی!»


ابوالقاسم کریمی

داستان انگیزشی15

داستان انگیزشی14

داستان انگیزشی13

داستان انگیزشی11

داستان انگیزشی10

داستان انگیزشی8

داستان انگیزشی9

استاد ,کودکان ,» ,تو ,زندگی ,شاگرد ,استاد گفت ,بین کودکان ,مکالمات بین ,آن را ,» استاد

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

learningenglishamanj دانلود کتاب های دانشگاهی pdf pikasotarhic اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بهارستان پارسی گیم golebaran power system&Earth&Coordination protect وب لژیون همسفر عاطفه پردازش زبان طبیعی دیجی سیستم