چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند: «که دیگر چاره‌ای نیست، شما به زودی خواهید مرد.» دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه‌های دیگر مدام می‌گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی‌توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته‌های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می‌کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد می‌زدند که تلاش بیشتر فایده‌ای ندارد او مصمم‌تر می‌شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرف‌های ما را نمی‌شنیدی؟» معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند


ابوالقاسم کریمی

داستان انگیزشی15

داستان انگیزشی14

داستان انگیزشی13

داستان انگیزشی11

داستان انگیزشی10

داستان انگیزشی8

داستان انگیزشی9

قورباغه ,گودال ,ها ,بقیه ,بیرون ,تمام ,قورباغه ها ,از گودال ,دو قورباغه ,بقیه قورباغه ,داخل گودال

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایکس پیشواز عارفانه هاي يک دوست مطالب اینترنتی gostareh 058fdffdf69iu دانلود رایگان گلچین بروزترین ها تیدا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. راهنمای ارسال مقالات ISI ریـــــاضــــی کـــده holding12